2شنبه سرکلاس معلم گرامی داشت درس میداد
من یهو یه فکرِلواشک زدبه سرم!
من:هاله ببین یه فکری دارم....
هاله:درموردچی؟؟
من:قاچاق موادمخدر!
هاله:بگو
من:ببین میتونیم لاستیکرواز رینگ دربیاریم بعد....(من فکر های لواشکمو نمیذارم کسی بخونه بعلـــــه)واینطوری میتونیم مواد جا به جاکنیم!!!
هاله:اگه این فکراسرحل کردن مسئله های ریاضی به مخت میزد الان همه امون مستمرمون20بود
بعداومدم اینو به بابام میگم
بابام:فکرمیکنی این فکر فقط به مغزتوخطورکرد؟(بعله بابام خیلی باکلاس حرف میزنه)
نگهبان های سرمرز سگ ندارن؟؟
واینگونه بود که تابابام گفت سگ من یادارزوی قدیمیم(داشتن یه سگ یاگربه ترجیحاًگربه)افتادم ودوباره مامانم:سگ و گربه کثیفن و...
من یه گربه یا سگ/گرگ(دورگه هم سگ هم گرگ مث اینا که توقطب شمال میبندن به سورتمه) میخرم حالاببینید...
اصلا حالا که برای من گربه یا سگ/گرگ نمیخرید منم بااین فکرای لواشکم میرم خلافکارمیشم...
نظرات شما عزیزان:
تبادل لینک
هوشمند
برای
تبادل لینک
ابتدا ما را با
عنوان هرچی که
دلمون
بخواد...
و آدرس
setareye5par.LXB.ir
لینک نمایید
سپس مشخصات
لینک خود را در
زیر نوشته . در
صورت وجود لینک
ما در سایت شما
لینکتان به طور
خودکار در سایت
ما قرار میگیرد.
| |
وب : | |
پیام : | |
2+2=: | |
(Refresh) |
<-PollItems->
<-PollName->
خبرنامه وب سایت:
آمار
وب سایت:
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 280
بازدید ماه : 905
بازدید کل : 43328
تعداد مطالب : 552
تعداد نظرات : 1459
تعداد آنلاین : 1